اصول و روشهای تربیت فرزند در هر دوره اعم از کودکی و نوجوانی یکی از دغدغههای والدین است. علاوه بر تفاوت روشهای تربیتی در بازههای سنی مختلف، تفاوتهای جنسیتی هم رویکردهای تربیتی متفاوتی را ایجاب میکند. لطافت خاصی که از نظر عاطفی در وجود دختران است و توصیههایی که در مورد دختران شده تا حدودی متمایز از پسران است که از یک جهت بهخاطر ساختار تکوینی دختران است. توجه به ابعاد مختلف شخصیت دختران از جمله بعد اجتماعی، عاطفی، جنسی و اعتقادی اهمیت ویژهای دارد، چراکه دختران در آینده نقشهای مهمی همچون همسری و مادری را بر عهده دارد و باید به گونهای تربیت شود که از پس این نقشها به بهترین شکل برآیند و به خود افتخار کند و احساس ارزشمندی و رضایت داشته باشد، در این صورت میتوانند سبک زندگی متعادلی را برای خود و سایر اعضای خانواده فراهم کند.
ایکنا به مناسبت میلاد حضرت معصومه(س) که با عنوان روز دختر نامگذاری شده است، به منظور آشنایی والدین با نکات تربیتی دختران با حجتالاسلام علی سرلک، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و کارشناس حوزه خانواده گفتوگو کرده است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
چه نکات تربیتی در رابطه با دختران باید مورد توجه خانوادهها باشد؟
مهمترین احساسی که باید در رابطه والدین با دختران با عنوان والدگری نمایان شود، احساس خودارزشمندی است. این احساس میتواند یک فهرست طولانی مانند ابراز محبت کلامی، رفتاری، تأییدی، مشورت گرفتن و یا مشاوره کردن با آنها باشد تا احساس کنند، میتوانند نقشی در خانواده ایفا کنند و اثرگذار باشند؛ همه این موارد به ایجاد احساس خودارزشمندی در دختران کمک میکند. ویژگی بعدی که در این مؤلفه کلی میتواند کمککننده باشد، مشارکت است، یعنی دخترانمان را در انجام هر کار و فعالیتی مشارکت دهیم تا احساس کنند وقت و زمانی را به آنها اختصاص دادهایم.
از عوامل دیگری که میتواند به احساس خودارزشمندی کمک کند، امکان گفتوگو است. والدین باید شنونده باشند؛ البته این بدان معنا نیست که آنها هر چه میگویند تأیید کنند، بلکه نکاتی که به نظر والدین صحیح نیست را توضیح دهند و گوش شنوا داشته باشند. هنر شنیدن کمک میکند که گوینده و طرف مقابل احساس کند، ارزشمند است.
مجموعه این عوامل میتواند والدگری را شکل و معنا دهد تا از رهگذر این احساس، اتفاقی به نام احساس خوشبختی، امید و نشاط رخ دهد. البته همه موارد اشاره شده به این معنا نیست که اگر والدین در بهترین حالات این وظایف را انجام دهند، واکنش دخترانشان درست و به قاعده خواهد بود، اما در این موضوع لازم است، والدگری با ظرفیت کامل خود به میدان بیاید ولو اینکه فرزندان آن را بپذیرند یا نپذیرند و یا لجاجت کنند که همه اینها در ظرفیت احساس خودارزشمندی قابل رصد و پیگیری است. ممکن است حتی اگر حضرت نوح هم باشیم فرزندمان سوار شدن بر کشتی را انتخاب نکند و گمان کند پناهگاههای دیگری در زندگی دارد که میتواند به آنها پناه ببرد. چون فرزند حضرت نوح تصور کرد اگر به کوه برود، از سیلاب و طوفان در امان خواهد بود و ظاهر ماجرا هم درست بود، چون کوه محکم است، اما خبر نداشت طوفانی در راه است که حجم و هجومش بیشتر از قد کوه است و او را غرق خواهد کرد. در ابتدا هم که پسر به سمت کوه دوید، از اینکه تصمیم درستی گرفته است احساس موفقیت میکرد و گمان میکرد این پدرش است که به اشتباه سوار کشتی شده است، اما طوفان که شدید شد، پسر غرق گشت.
بنابراین والدین در مواجهه با فرزندانشان به ویژه دختران در طول دوران زندگیشان، باید حس خودارزشمندی را به او انتقال دهند و این یک اصل اساسی است که البته مرز باریکی با حس خودشیفتگی و عُجب دارد. گاهی والدین در انتقال حس خودارزشمندی افراط میکنند و فرزندشان را به اشتباه وارد وادی خودپسندیهای نابجا میکنند. در واقع باید به گل آب بدهیم و اگر این آبدهی بیش از حد باشد، ریشههای آن خراب میشود و هیچ وقت شکوفه نخواهد زد.
همواره این مسئله وجود داشته است که میان فضایل اخلاقی و موفقیتها و رذایل اخلاقی و شکستها فاصله بسیار باریکی بوده است، مانند رانندهای که با سرعت بالا رانندگی میکند و اگر لحظهای اشتباه کند به گاردریل برخورد میکند و خود و سرنشینان و خودرویش را برای همیشه نابود خواهد کرد؛ بنابراین همیشه بین رسیدن و نرسیدن و موفقیت و شکست فاصله اندکی بوده است. همانطور که بین مجرم و محرم یک نقطه فاصله است، اما اصل اساسی که والدین باید توجه کنند به ویژه در دورهای که با چالشهای فراوان عصر شتاب، صنعتهای اغواگر و ظرفیتهایی که هیجان فرزندان را به شدت تحریک میکند، اصل بنیادین و خط مستقیم و محکم رابطه والدین با دختران این است که مفهوم بلند و رشد دهنده احساس خودارزشمندی را انتقال دهند.
اصل و بنیاد ایجاد احساس خودارزشمندی در دختران، احترام به انتخاب بعد از آگاهی است؛ یعنی آگاهیهای لازم را به دخترانمان انتقال دهیم و سپس به انتخاب او اطمینان داشته باشیم. در سنین نوجوانی که آکنده از هیجانات، گرایشها، عواطف، احساسات و ... است، معمولاً آگاهی حرف اول را نمیزند، بنابراین اگر کسی میخواهد، والدگری واقعی داشته باشد که بسیار هم امر دشواری است، باید بتواند فرزندش را در هر سن و شرایطی، نسبت به خوبیها و بدیهایی که در مسیر زندگی انتخاب میکند، آگاه کند و سپس انتخاب را به او بسپارد. در این مسیر ارائه آگاهی بسیار مهم است و معمولاً در این میان سوء تفاهمات بسیار زیاد است.
در روایات دینی نقش پدر در خانه را به پیامبر برای امت تشبیه کردهاند. گاهی فرزندان از سر احساسات، گرایشها و تمایلاتی که در درونشان وجود دارد، ممکن است حرف صحیح، دقیق و حساب شده را هم برنتابند و این جزء دشواریهای کار والدگری است.
تعبیر «فداها ابوها» که امام موسی بن جعفر(ع) درباره حضرت معصومه(س) به کار میبرند، بیانگر همین معنایی است که به آن اشاره کردم. حضرت معصومه(س) در زمان عدم حضور امام موسی بن جعفر(ع) پاسخ نامههای اشعریون قم را میدهند. آنها در راه برگشت در یکی از منازل به امام موسی بن جعفر(ع) رسیدند و ملاقاتشان را با حضرت معصومه نقل کردند و حضرت خواستند ببینند که حضرت معصومه(س) چه نوشته است. وقتی خواندند، گفتند؛ «فداها ابوها». این فدا کردن و قربان رفتن، فضای تأییدی، عاطفی و مشارکتپذیری را نشان میدهد که در این جنس مواجهه اولیای خدا با فرزندانشان نیز مشاهده میشود.
حضرت معصومه(س) غیر از شرافت انتساب به حضرت موسی بن جعفر(ع) به عنوان فرزند، در بین سایر فرزندان بعد از امام رضا(ع) جایگاه ممتاز، فوقالعاده علمی و معنوی و اجتماعی داشتند و بسیار بافضیلت، اهل عبادت، تهجد، انس با قرآن و اجتماعی بودند و همین حرکت به سمت مشهد هم به دلیل ویژگی اجتماعی ایشان بود که خواستند جریان امامت امام رضا(ع) تقویت شود.
دختران نسبت به چهره ظاهری خود حساس هستند. این شرایط در دنیای امروز نیز پررنگ شده است. چگونه احساس خودارزشمندی را در دخترانمان تقویت کنیم تا وارد وادی افراط نشود؟
بعد از ماجرای انقلاب صنعتی در اروپا، هر چه این مسیر جلوتر آمد، انسان به خود توجه بیشتری کرد و خود منهای خدا را اصالت داد و به تدریج اومانیسم معنای خود را پدیدار کرد؛ این مسئله در امتداد روابط اجتماعی به اصالت بدن یا بدنمندی انسان رسیده است و توجه انسان به بدنش در این اتمسفر و زمینه اجتماعی مهم شده است. همانطور که میبینید در سالهای اخیر در دنیا تتو که در اختیار قرار دادن بخشی از بدن برای نمایش تصویرهاست و اساساً با خالکوبی، تفاوت ماهوی و انگیزهای بسیار زیادی دارد رواج یافته. داستان خالکوبی به ریشههای هویتی و پیوندهای عاطفی برمیگردد، اما تتو به نشان دادن بعضی از تفاوتها در جسم انسان مربوط میشود. بخشی از صنعت پرورش اندام نیز به این موضوع برمیگردد.(البته منظورم این نیست که ورزش بد است) به همین دلیل دختران نیز به تبعیت از فرهنگ، سینما، رمان، لباس، معماری و عطر و ... وارد دنیای بدنمندی شدهاند. حتی یکی از همین افراد به صراحت بیان میکرد که دنیای امروز، دنیای تجارت است و سرمایه زن، بدنش است و از این سرمایه برای کسب درآمد البته نه به شکل غیراخلاقی و در یک فضای اجتماعی استفاده میکند.
پایههای تربیتی که از کودکی باید در فرد شکل بگیرد تا چنین اندیشهای از ظاهر و بدن در آنها بروز و ظهور نکند، چیست؟
آنچه در خانواده میتواند مانند سد محکمی در برابر این طوفان و سیلابهای شکل گرفته در مناسبات اجتماعی باشد و آن سیلاب را با سد منطقی به منبع تولید برق تبدیل کند، این است که دختران در خانواده مورد احترام و تحسین صادقانه و به اندازه قرار گیرند. به قول استاد علی صفاییحائری، انسانی که از درون احساس بزرگی نکند، باید از بیرون آن را کسب کند و این یک قانون است.
فرزندان ما احساس خودارزشمندی را در آنچه هستند، باید داشته باشند، یعنی در ظاهر و جسمشان تحسین شوند تا نخواهند تحسین دیگران را در نگاه و فضای مجازی برانگیزند و تنها راه همین است، یعنی بدیها را با خوبیها از بین ببریم و این یک استراتژی تربیتی است که خداوند در قرآن کریم هم فرموده است؛ «ان الحسنات یذهبن السیئات».
به عنوان والدین باید به فرزندان خود احساس خودارزشمندی و آنچه هستند را نشان دهیم، نه اینکه ممتازند، بلکه متمایز و متفاوتند و این مزیت نسبی و اینکه او یکی مثل هیچکس است، نه یکی بهتر از همه کس، اهمیت دارد، در حالی که برخی از والدین این احساس را به فرزندان خود میدهند که تو بهتر از همه هستی و این دروغی است که رفته رفته حبابش میترکد. باید بگوییم، او متفاوت است و اگر توانستیم این تمایز و تفاوت را با تأکید بر تقویت ویژگیهای صحیح به فرزندمان القا کنیم، او را مقاوم کردهایم و به دنبال این نخواهد بود که از بیرون پر شود.
چگونه باید دختران را از کودکی با فرهنگ حجاب آشنا کرد تا در نوجوانی به پذیرش این موضوع برسند؟
باید بپذیریم که این موضوع تبدیل به یک چالش و مسئله بزرگ، پیچیده و چندوجهی متکثرالاضلاع شده است که ابعاد گوناگونی دارند. اما آنچه در فضا و محیط خانواده اهمیت دارد، رفتار والدین به ویژه پوشش مادر در نسبت با نامحرم است. زیرا فرزندان ما، آنگونه که میخواهیم نمیشوند، بلکه آنگونه که هستیم میشوند. بنابراین ژانر وجودی و پوشش ما بسیار مهم است. هر چند قبول دارم جامعه، به ویژه جریان بیگانه به شدت فعالیت میکند و اگر گاهی اوقات در این میدان بهترین رزمها را داشته باشید، جریان مقابل، جریان قوی است و با روانشناسیهای پیچیده و هزینههای فراوان آمده است تا حجاب را هر طور شده، از این جامعه بگیرد.
نقش خانواده در کنار همه مؤلفههای درونی و بیرونی و واکنش نسبت به این پدیده بسیار مهم است، اینکه رفتار والدین، مواجهات و ارزشگذاریهای آنها که مرز باریکی هم دارد، نباید به سمت تظاهر، ریاکاری و ... سوق داده شود. همچنین باید درباره حجاب و فلسفه و حکمت آن حرف بزنیم و گفتوگو کنیم و اینها وظایف عمومی همه به ویژه خانوادهها در قبال فرزندانشان است.
نظر شما